یزدفردا:خدا ما را بکشد اگر يک کلمه دروغ گفته يا اغراق کرده باشيم! آنهايي که فيلم را ديده‌اند مي‌دانند که ماجرا خيلي ناجورتر از اين حرفهاست و ما براي رعايت عفت عمومي داستان فيلم را با هزار جور سانسور بيان کرده‌ايم!
به گزارش  مشرق ، هفته نامه یالثارات الحسین(ع) در ستون سیاست به روایت همولایتی نوشت: يکي از فيلم‌هايي که توسط جواد شمقدري (معاون سينمايي وزارت ارشاد و مشاور هنري رئيس جمهور) مجوز ساخت و نمايش و جايزه ويژه جشنواره فيلم فجر دريافت کرده «برف روي کاج» است.

داستان اين فيلم درباره زن شوهرداري است که شوهرش با دختري رابطه نامشروع دارد و او هم با پسر همسايه روي هم ريخته و در آخر فيلم زن با خونسردي به شوهرش مي‌گويد مدتي که با پسر همسايه‌ روي هم ريخته بودم خيلي خوش گذشت و مرد هم با خونسردي بيشتري لبخند مي‌زند و قهرمانان اين فيلم هم همان زن شوهرداري است که با پسر همسايه رابطه دارد و پسر همسايه!

۱- خدا ما را بکشد اگر يک کلمه دروغ گفته يا اغراق کرده باشيم! آنهايي که فيلم را ديده‌اند مي‌دانند که ماجرا خيلي ناجورتر از اين حرفهاست و ما براي رعايت عفت عمومي داستان فيلم را با هزار جور سانسور بيان کرده‌ايم!

۲- از آنجايي که اين فيلم (که حتي در دوران پهلوي مانند آن ساخته نشده است! چون در فيلم‌هاي مبتذل زمان شاه هم رابطه زن شوهردار با پسر همسايه تقبيح مي‌شد و خيانت نام مي‌گرفت!) در زمان رياست جمهوري آقاي احمدي‌نژاد با مجوز و حمايت نور چشم سينمايي وهنري ايشان (جواد شمقدري) ساخته شده و به نمايش درخواهد آمد، لذا از جناب ايشان (يعني محمودجان) خواهشمنديم به همراه خانواده و عروس و دامادشان اين فيلم را ببينند!
 
اگر تماشاي اين فيلم خوب است و دولت اجازه آن را داده است پس حيف است که رياست محترم جمهور و اهل بيت ايشان از آن محروم بمانند و اگر اين فيلم بد است و موضوع آن مناسب حال خانواده نيست پس چرا به آن مجوز داده‌اند؟

۳- البته مي‌توانيم واکنش خانواده رئيس جمهور پس از تماشاي اين فيلم را حدس بزنيم. شايد در اين صورت و با هدايت و ارشادات صورت گرفته از سوي همسر محترمه، محمودجان تصميم بگيرد که وزارت ارشاد را از خر شيطان پايين آورد، و مجوز نمايش عمومي اين فيلم را لغو فرمايد!

 

البته کیهان در یادداشتی در 24 بهمن 90 به این فیلم پرداخته و همه اینها را ندیده و کافی است که بازار داغ شود و همه بگویند که ما هم می گفتیم و برای یاد اوری نقد کیهان را با هم می خوانیم :

نگاهي به فيلم«برف روي كاج ها»
يك كپي كاري ناشيانه

محمد قمي
يكي از فيلم هايي كه برخي از رسانه ها تا قبل از برگزاري جشنواره هياهوي بسياري بر سر آن راه انداختند، «برف روي كاج ها»بود. اما با نمايش اين فيلم در جشنواره، نتيجه اي برعكس اين تبليغات پديدار شد.
«برف روي كاج ها» به شكل نماياني از الگوي فيلم هاي اصغر فرهادي و ميزانسن هاي سينمايي او پيروي كرده و اين الگوبرداري به نحوي اتفاق افتاده كه مخاطب جدي با ديدن اول سكانس ها و حتي پلان ها و قالب بندي هاي فيلم خاطره فيلم هاي آن كارگردان در ذهنش تداعي مي شود. البته اين موضوع الزاما نقطه منفي براي فيلم «برف روي كاج ها» به شمار نمي آيد. البته اگر آنچه در فيلم رخ داده به اين شكل به اجرا نمي رسيد و به اينجا منتهي نمي شد كه كليت فيلم عملا در خدمت يك الگوبرداري صرف از سينماي فرهادي قرار گيرد.و اين دقيقا همان چيزي است كه در تمام لحظات فيلم به شكلي نمايان به چشم مي خورد. نوع تصويربرداري، نوع ميزانسن، نوع حركت دوربين و حتي آنچه از ساختار به متن و محتوا سرايت كرده همگي گوياي همين واقعيت است.اين موضوع تا بدان جا پيش رفته كه «برف روي كاج ها» در مضمون و مفاهيم به كار گرفته شده و در متن هم نمايه هايي از فيلم فرهادي را به همراه دارد.
اما از اينها كه بگذريم و حتي اگر اين نكات را ناديده بگيريم، در تحليل مضمون و محتواي فيلم به اين نكته مي رسيم كه «برف روي كاج ها» يك پرداخت دم دستي از موضوعي كليشه اي و تكراري دارد كه تلاش مي كند پيش از آنكه در خدمت يك پرداخت سينماورزانه اصيل و ناب باشد تكرار كليشه اي يكي از كهنه ترين و نخ نما شده ترين مضامين و مفاهيم اين سال ها را بياورد يعني بحث خيانت و عجيب و جالب اينجا است كه اين موضوع خيانت حالا ديگر از قالب مضموني صرف خارج شود و وجهي استعاري بيابد در بازتعريف طبقه متوسط و طيف رو به گذار سينماي ايران.گر چه تمامي اين عبارت ها و توصيف ها و القاب در يك فضاي پر از تسامح و بدون لحاظ شدن دقت هاي لازم مورد استفاده قرار مي گيرد و وجه علمي واژه ها آنچنان كه بايد و شايد لحاظ نمي شود اما با اين حال اين اتفاقي است كه در حوزه سينما و در توليد آثار هنري ما در حال رخ دادن است و نمي توان از آن چشم پوشي كرد و نديده اش گرفت.
فيلم سينمايي «برف روي كاج ها» اصلا نتوانست توقعات منتقدان را برآورده سازد؛ چرا كه نتوانسته بود اصول مبنايي يك فيلم ناب و ارزشمند را به شكلي درخور لحاظ كند و اين موضوع چه در ساختار و چه در محتواي فيلم قابل رديابي است:
ميزانسن هاي تكراري، حركت دوربين هاي بي وجه، ديالوگ هاي بد و گل درشت و به ويژه جزئي نگري هاي بي فايده و عبث. همه اين ها مجموعا دست به دست هم داده و فيلم
«برف روي كاج ها» را به اثري زمخت و آشفته بدل كرده كه نه لحن خود را يافته و نه فرمي را
پي ريزي كرده است.تنها مي ماند همين موضوع خيانت كه در بيش از 80 درصد فيلم هايي كه تا حالا ديده ايم موضوع محوري بوده و معلوم نيست دوستان فيلم ساز ما در حال نماياندن ذهنيات خود هستند يا واقعيت ها و حقايق جامعه، اما در حال انجام هر كدام از اين دو كه باشند، سوال اينجاست كه چرا اين طور و اين گونه؟ و چرا بدون رعايت و لحاظ كردن ابتدايي ترين و اوليه ترين اصول مبنايي زيباشناسي تصوير؟برف روي كاج ها هر چه كه باشد، هر چه كه بود، ابدا حرف تازه اي براي سينماي ما نداشت ...!

و ایرنا در بیست بهمن ماه 90 اینگونه نوشت:

 

برف روی کاج هاˈ، روایتی از آدم های آشنا برای مخاطب سینما

تهران- فیلم ˈبرف روی کاج هاˈ ساخته پیمان معادی روایتی زیبا و دلنشین از قصه آدم های جامعه امروز است که برای مخاطب بسیار آشناست.

 پیمان معادی کار خود را به عنوان فیلمنامه نویس با نگارش فیلمنامه ˈآواز قوˈ آغاز کرده است و نوشتن فیلمنامه های ˈعطشˈ،ˈکماˈ،ˈکافه ستارهˈ و ˈشام عروسیˈ را در کارنامه کاری خود دارد.اما بازی در دو فیلم مطرح ˈدرباره الیˈ و ˈجدایی نادر از سیمینˈ وی را به عنوان یک بازیگر توانا به دنیای سینما معرفی کرد.


اما معادی در جشنواره سی ام فجر علاوه بر فیلمنامه نویسی در مقام یک کارگردان نیز ظاهر شده است.

اگر چه فیلم برف روی کاج ها نخستین تجربه این فیلمنامه نویس و بازیگر جوان است ،اما به دلیل پختگی کار مخاطب تا پایان فیلم احساس می کند که اثر یک کارگردان با تجربه را تماشا می کند.

این فیلم قصه ˈرویاˈ با بازی مهناز افشارمعلم نوازنده پیانوست که با شنیدن یک خبر ناگوار هارمونی زندگی آرام اش به هم می خورد. از اینجا به بعد بیننده با رویا در غم ها و دلتنگی هایش و در تلاش هایش برای هضم موضوع خیانت همسر همراه می شود. رویا تلاش می کند مساله را در درون خود حل کند و با پذیرش شاگرد بیشتر برای تعلیم پیانو،زندگی اش را بگذراند و در عین حال خانواده و حتی همسایه خود را از علت غیبت طولانی شوهرش با خبر نکند.

فضای فیلم در روزهای سرد زمستان می گذرد و بارش برف و باران،سردی و دلگیری روزهای رویا را به خوبی به نمایش می گذارد.از میانه فیلم روند روایت قصه کمی کند می شود و این خاصیت فضای فیلم است. تصاویر سیاه و سفید قصه هم در انتقال حس فیلم به مخاطب کمک می کند.

زندگی چنان در لحظه لحظه فیلم جریان دارد که مخاطب خود را در آن فضا درک می کند.توجه کنید به صحنه گفت و گو های رویا و دوستش مریم و حضور مرد تعمیرکار شوفاژ و یا خرید خانه توسط سرایدار ساختمان.

با آشنایی با برادر همسایه اش با بازی زیبای صابر ابر قصه وارد فاز دیگری می شود و مخاطب به خوبی رفته رفته تغییر رفتار را در درون شخصیت زن قصه درک می کند.ارتباط های متقابل این دو که با کمی شرم و حیا همراه است، بسیار دلنشین از آب در آمده است.یکی از این بخش ها سکانس حضور آنها در جلسه اعضای محله برای تامین امنیت کوچه و خنده های بی دلیل آنهاست که بسیار طبیعی شده است.

بازگشت همسر رویا و درخواست وی برای بخشش وی، درست در شبی که وی قصد دارد با ˈنریمانˈ به یک کنسرت موسیقی برود وی را دوباره دچار تشویش می کند.فیلم قصدی برای نمایش تصمیم رویا ندارد،اما سکانس پایانی، اعتراف شخصیت اصلی فیلم را نزد همسرش نشان می دهد که به وی از احساس متفاوتش سخن می گوید.

در واقع رویا با گفتن ˈفقط خواستم بدانیˈ بخشی از تصمیم گیری را نیز برعهده علی می گذارد.

صحنه پایانی فیلم، حیاط زیبای خانه رویا را نشان می دهد که برف بر روی کاج های آن نشسته است و سنگینی می کند .فیلم شاید به نوعی به مخاطب القا می کند که پیش از شکستن و خم شدن شاخه های درخت،بهتر است که برف ها را از روی درختان بتکانی.

مهناز افشار بعد از مدت ها بازی یکنواخت در این اثر نقش قابل قبولی از خود ارایه داده است. صابر ابر نیز درخشان و باورپذیر در قصه روایی معادی ظاهر شده است.در کل به نظر می رسد انتخاب تمام بازیگران به جاست.

یکی از نقاط مثبت فیلم برف روی کاج ها ،به تصویرکشیدن چهره ای خاکستری از همه شخصیت های فیلم است،به طوری که مخاطب به رغم ناراحتی از خیانت علی شوهر رویا با بازی ˈحسین پاکدلˈ نسبت به وی احساس بدی ندارد،شاید سیاه و سفید بودن صحنه های فیلم نیز اشاره ای به این امر باشد.از سوی دیگر کارگردان قصد قضاوت درباره هیچ کدام از طرفین را ندارد و تنها روایتگر رویداد رخ داده است.

موسیقی سنجیده ˈکارن همایونفرˈ یکی از مهترین نقاط مثبت فیلم است که در اثرگذاری حس و حال فیلم نقش بسزایی داشته است.

با مشاهده فیلم ˈبرف روی کاج هاˈ بار دیگر به این موضوع می رسیم که وجود سوژه تکراری مثل خیانت که بارها به آن پرداخته شده است،دلیل بر عدم زیبایی یک اثر نیست،چرا که ساخت و پرداخت مناسب یک فیلم می تواند به رغم همه تکرارها در سوژه و بازی،آن اثر را به یک فیلم ماندگار و دلنشین تبدیل کند.

 











  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا